برای تو
ساده آمدم ساده و پاک و بی هیاهو
ساده به اندازه یک واژه خوشبختی
دیگر نخواهم گفت باران کی خواهد بارید
می خواهم به انتظار بنشینم و دیگر هیچ نگویم
به خاطرت بسپار شاید کسی
سادگی را از چشمان تو آموخت
و اندیشه اش قد کشید تا خود خود خدا
اعتراضی نیست اگر مهتاب نباشد
اعتراضی نیست اگر قاصدک نباشد
ولی تو بمان تا آن ور خوبی ها